من و هجران تو ای وای بر دل
کجا بر پا زدی ماوی و منزل
من و دیدار تو به به چه نیکو
کجا پیدا شود آن خال و گیسو
بر آن زخمی که از هجران به ما رفت
به وصلت کن مرا تیمار و سرمست
گهی یک گوشه رفتم گاه بازار
پی شاهی که شد پنهان ز ابصار
مرا گفتند سرگردان چرایی
به خیل بی خیالان در نیایی
پریشانی مرا اینگونه کی بود
کمان ابرویش آرام بربود
مرا خوش بود آب و دانه دارم
از این عالم همه یک جو نیازم
از آن روزی که در دل پا نهادی
به جادوی دو چشمه واله کردی